الیود کیپچوگه؛ دونده ای که ماراتن را زیر 2 ساعت دوید
به گزارش وبلاگ فیسی بوک، خبرنگاران: بزرگ ترین دونده استقامت تاریخ خیلی زود قصد داشت برای دومین بار برای تاریخ سازی دورخیز کند و تبدیل به اولین انسانی گردد که ماراتن را زیر دو ساعت می دود. تمام برنامه آماده سازی او طبق نقشه پیش رفته بود.
کیپچوگه در سال 2017 هم تلاش نموده بود ماراتن را زیر دو ساعت بدود
یک هفته قبل از روز بزرگ، الیود کیپچوگه در میانه های شب در کمپ تمرینی اش روی تپه های کنیا برای مدتی چشمانش را روی هم گذاشت.
بزرگ ترین دونده استقامت تاریخ خیلی زود قصد داشت برای دومین بار برای تاریخ سازی دورخیز کند و تبدیل به اولین انسانی گردد که ماراتن را زیر دو ساعت می دود. تمام برنامه آماده سازی او طبق نقشه پیش رفته بود.
اما 5600 کیلومتر دورتر در اتریش، رابی کتچل، دانشمند آمریکایی ساعت 3 نیمه شب در میانه کابوسی از خواب پرید. افکارش آن قدر بهم ریخته بود که از تخت بیرون پرید و با عجله 3 کیلومتر را در وین طی کرد.
کتچل به شدت نگران بود کسی وارد میدان کوچکی نگردد که در دو هفته اخیر تبدیل به خانه دوم او شده بود. در چهار ساعتی که به طلوع خورشید مانده بود، او به تنهایی این میدان را که نقشی حیاتی در تلاش کیپچوگه برای رسیدن به زمان یک ساعت و 59 دقیقه داشت زیر نظر گرفت.
چرا؟ کتچل به عنوان یک کارشناس داده پردازی به تیم اینئوس (قبلا تیم اسکای) که سه بار قهرمان تور دو فرانس شده، یاری می کرد. او مردی است که خیلی خوب در خصوص تئوری پیشرفت های کوچک، اما سرنوشت ساز آموزش دیده است.
در مرکز این میدان یک ساختمان تاریخی قرار داشت و در نتیجه جاده با 2- درصد انحنا طراحی شده است؛ عالی برای دور کردن آب باران از این مکان توریستی و افتضاح برای یک دونده مارتن که می خواهد با سرعتی حدود 21 کیلومتر در ساعت بپیچد.
راه چاره کتچل، حفاری در میدان و کاهش میزان انحنای آن از منفی دو درصد به منفی یک درصد بود. با یاری کارگران محلی دو هفته طول می کشید که طرح او عملی گردد (او می گوید آن ها فکر می کردند خل و چل هستم) و بعد هم 12 روز کار لازم بود تا میدان دوباره به حالت معمول بازگردد.
بدون دانستن این اطلاعات جانبی، دویدن یک از ساده ترین و بی دردسرترین ورزش های دنیا به نظر می رسد؛ چالشی که پیش روی کیپچوگه قرار داشت، هرچیزی بود غیر از این.
برای سِر دیوید برایلسفورد همه چیز از هفته اول مسابقات دوچرخه سواری جیرو دو ایتالیا شروع شد. آن موقع رئیس تیم اینئوس می خواست مطمئن گردد که تیمش اولین قهرمانی در جیرو را پس از این که اسکای خیلی آرام حمایت تیم را رها نموده بود، به دست می آورد. تا شب او چند ساعتی مطالعه کرد و نکته های بسیاری راجع به دوی ماراتن آموخت.
او می گوید: تفحص عمیقی بود. شاید حرفم کمی شبیه بچه درسخوان ها باشد، اما من خیلی در خصوص خودآموزی و خودتربیتی با سرعت زیاد خواندم.
یک ماه قبل از آن رئیس جدید برایلسفورد (جیم رتکلیف، ثروتمند ترین مرد بریتانیا و مدیر اجرایی اینئوس) از او پرسیده بود که دوست دارد نقش مدیریت پروژه کیپچوگه را به عهده بگیرد.
حضور در چنین پروژه عظیمی (که بین 300 تا 400 نفر در آن کار می نمایند) آن هم درست وسط یک تابستان پرجنب و جوش دوچرخه سواری حرفه ای برای هر کسی کار شاقی است. ولی برایلسفورد یک نبرد درونی دیگری هم در پیش داشت.
او گفت: حدود ماه مارس متوجه شدم سرطان دارم. وقتی جیم درخواستش را مطرح نمود، اوضاع شبیه این بود که خب حالا یک نفس عمیق بکش، چون این پروژه ای است که کار و تعهد زیادی می طلبد. جذابیت قضیه برای من این بود که معمولا تلاش می کردم برنده مسابقات یا مدال های المپیک شوم؛ ولی این یکی موقعیتی بسیار یگانه بود. قبل از هرچیز پای ورزش دیگری وسط بود که جذابیت زیادی داشت و ضمن این که بحث تاریخ سازی بود نه فقط پیروز شدن در یک مسابقه.
او امضایش را پای قرادادی گذاشت که می دانست، مشغله بسیار بزرگی برایش می تراشد. برایلسفورد گفت: من از آوریل خیلی خیلی سخت روی آن کار کردم، حتی در ژوئن و زمان برگزاری تور دو فرانس. حالا به عقب نگام می کنم و احساس می کنم کار مسخره ای انجام دادم. واقعا می گویم، رفتارم مضحک بود. نگاه به گذشته واقعا خجالت آور است. به فکر نوشتن کتابی در خصوص تجربیاتم (در خصوص سرطان) افتادم.
رتکلیف، کیپچوگه و برایلسفورد دستاورد بزرگ ورزشکار کنیایی را جشن دریافتد
به کنیا برگردیم، کیپچوگه تلاش را شروع کرد، سعی و تلاش در راه رسیدن به بزرگ ترین چالش زندگی اش. هرچند که هیچ نکته تازه ای برای او وجود نداشت.
روش این دونده 34 ساله بسیار ساده و فروتنانه است. کیپچوگه به رغم ثروت سرشاری که دارد، نزدیک 300 روز سال را دور از زن و سه فرزندش در مرکز کاپتاگات، دهکده کوچکی در ارتفاعات کنیا، می گذراند.
او در میان حریفان تمرینی اش به آقای رئیس مشهور است، اما این دلیل نمی گردد که توالت ها را تمیز نکند و سهمش از کار های روزمره را انجام ندهد. او به یکی از سرود های مانترا (کلمات و آوا هایی در آیین هند و بودایی) وفادار است که می گوید: زندگی ساده تو را آزاد می نماید.
آن طور که کیپچوگه در ماه آوریل به من گفت: تو می دوی، غذا می خوری، می خوابی و پرسه می زنی. زندگی همین است و احتیاجی نیست، پیچیده اش کنید. زمانی که اوضاع را پیچیده کنید، ذهنتان منحرف می گردد.
بزرگ ترین سوال تیم اجرا نماینده چالش 1:59 این بود که کدام ورزشکار می تواند این کار را انجام دهد؟
جواب سوال خیلی ساده بود: فقط یک نفر الیود کیپچوگه. بزرگ ترین دونده بی حرف و حدیث ماراتن در تمام تاریخ. رکورددار دنیا، قهرمان المپیک و برنده 11 مسابقه از 12 دوی ماراتن؛ و از این ها مهم تر مردی که تجربه تحمل فشار های باورنکردنی را دارد به خصوص در یک دوی ماراتن سازمان یافته که روح آدم به جا هایی پر می کشد که قبلا راهی به آن نداشته است.
ماه مه 2017 شرکت نایکی، برنامه برکینگ 2 را سازماندهی کرد که قرار بود کیپچوگه برای اولین بار از دو ساعت عبور کند. آن موقع رسیدن به چنین چالشی به معنای دویدن در 3 دقیقه کمتر از بهترین رکورد او بود؛ یک بلندپروازی حیرت آور. او مسابقه را در 2 دقیقه و 25 ثانیه تمام کرد.
کیپچوگه یکی از هواداران ضرب المثل توانایی بشر محدودیت ندارد است. اما بعد معلوم شد که او زمانی که در پیست تاریخی مونزای ایتالیا برای برکینگ 2 آماده می شد از نظر ذهنی راحت نبود.
والنتین ترو، که مدت هاست مربی گری این دونده را به عهده دارد، گفت: الیود از نظر بدنی تمرین می کرد، اما هفت ماه طول کشید تا او از نظر ذهنی قانع گردد، انجام چنین کاری شدنی است. قبل از وین او به چنینی چیزی احتیاج نداشت. این تغییر ذهنیت بزرگ ترین پیروزی نسبت به دو سال پیش بود.
کیپچوگه هم عقیده یکسانی دارد: مونزا در های زیادی را باز کرد. آن مسابقه به من اعتماد به نفس داد تا رکورد دنیا را بشکنم.
سوال اصلی برای برایلسفورد، کتچل و خیلی های دیگر این بود که: چگونه می توانند یاری نمایند؟ قبل ازهر چیز باید مکانی بی نقص پیدا می کردند.
این محل باید حداکثر سه منطقه زمانی با کنیا فاصله داشت (به دلیل کمتر کردن بی خوابی بعد از پرواز) و شرایط جوی اش ایده آل بود؛ دما: بین 7 تا 14 درجه سانتیگراد. رطوبت: کمتر از 80 درصد. باد: کمتر از 2 متر بر ثانیه. بارندگی: هیچ.
با توجه به این که راجع به زمان (اواسط اکتبر) هیچ جای بحثی نبود، کتچل به دنبال یافتن بهترین مکان افتاد. لندن خیلی زود به دلیل غیر قابل پیش بینی بودن هوا حذف شد.
یک بار دیگر بحث دویدن در یک پیست اتومبیل رانی پیش آمد، اما پیست لوسیتزرینگ آلمان هم به دلیل تصادف اتومبیلی که در آن رخ داد، از میان گزینه ها خارج شد. ضمن این که یکی از دلخوری های کیپچوگه از برکینگ 2 نبودن تماشاگران بود.
جستجو ادامه پیدا کرد و تیم اوایل ژوئن به وین و به خصوص خیابانی سه بانده و مشجر به نام هاپتال رسید. در نگاه اول همه چیز عالی به نظر می رسید.
دما، رطوبت و بارش (در واقع عدم بارش) وین در ماه اکتبر خصوصیت های لازم را داشت. مقام های محلی هم کوهی از موانع را پیش پای برگزارنمایندگان نگذاشتند، که در نوع خودش موهبتی بود. هاپتال و منطقه اطرافش به مدت دو هفته تمام بسته می شد و بنابراین همه چیز برای تاریخ مورد نظر آماده می شد. اما برای کتچل بزرگ ترین دغدغه، قدرت وزش باد بود.
در روز هایی که انتخاب وین به عنوان گزینه نهایی قطعی می شد، تیم برگزارنماینده، سنسور هایی را در گوشه و کنار هاپتال و در منطقه ای 4400 متری قرار دادند. نتیجه ای که به دست آمد باب دل کتچل بود: باد کمتر از یک متر بر ثانیه سرعت داشت؛ شرایطی ایده آل.
در عین ناباوری کتچل هنوز راضی نشده بود. با توجه به دانش عمیقی که او در نتیجه سال ها حضور در دوچرخه سواری حرفه ای در خصوص آیرودینامیک داشت، به دنبال راهی بود که تاثیر باد را حتی از این هم کمتر کند.
او این نقشه را با به کار دریافت 41 دونده که به طور نوبتی جلوی کیپچوگه می دویدند، عملی کرد: دوندگانی شامل متیو سنتروویتز قهرمان 1500 متر المپیک و جیکوب اینگمریگستن، دونده جوان نروژی.
کتچل همچنین از یک برنامه کامپیوتری استفاده کرد تا در خصوص فواید 100 فرم مختلفی که او می توانست بدود، تحقیق کند. در انتها آن ها فرم بهینه را پیدا کردند. هرچند که چنین کاری حتی برای افراد کهنه کاری مانند برایلسفورد و کتچل با تمام تجربه ای که در دوچرخه سواری داشتند، مورد جدیدی محسوب می شد. آن ها به فرم V رسیدند و احتمالا تنها کسانی که آن طرف ها از این فرم استفاده می کردند، غاز های مهاجر بودند.
کتچل می گوید: این در واقع شکل معکوس فرمی است که پرندگان پرواز می نمایند. تا جایی که من می دانم این در هیچ ورزش دیگری، صنعت و یا دنیای حیوانات استفاده نشده است.
صندلی کیپچوگه درست پشت V و جلوتر از دو دونده دیگر بود
با این حال هنوز هم عملی کردن یک طرح کامپیوتری در زندگی واقعی آسان نبود. یک تیم پشتیبانی اینئوس و یک شرکت مربی گری به نام اینسایت مشغول کار روی پروژه شدند. انتها طرح جواب داد. در واقع در پی عملکرد خوب در جلسات تمرینی بود که بالاخره طرح تصویب شد.
سیستم V معکوس کتچل موجب شد که فشار هوایی که مقابل کیپچوگه بود به یک ششم مقداری برسد که او اگر خودش به تنهایی می دوید با آن روبرو می شد. حالا، اما کتچل با یک کابوس جدید روبرو بود: احتمال خیلی زیادی وجود داشت که کیپچوگه بیش از حد گرمش گردد.
کتچل می گوید: حتی تا یک شب مانده به مسابقه هم ایده های مختلفی به ذهنم می رسید که چگونه می توانم این را مدیریت کنم.
بخشی از مشکل را یک متخصص تغذیه حل کرد که توانست تصویری نسبتا دقیق از میزان آب بدن کیپچوگه ارائه دهد. دونده کنیایی هر 5 کیلومتر یک بطری آب می گرفت. وقتی او بطری اش را زمین می انداخت، این بطری به یک مرکز تحقیق برده می شد تا معین گردد که او هردفعه چقدر آب نوشیده و اثر آن چقدر بوده است.
راه دیگری که به این دغدغه رسیدگی شد، شخصی تر بود. کیپچوگه هربار که احساس گرما می کرد، کمی از فرم تیمی خارج می شد.
به بیان دیگر: توانایی تطبیق یک انسان با یک برنامه موشکافانه و مقدار زیادی تکنولوژی. چند متر جلوتر از کیپچوگه یک ماشین بود که می توانست سرعتش را تا 100 متر بر ساعت تطبیق دهد و از آن یک نور لیزری تابیده می شد که به کیپچوگه و بقیه دونده ها یاری می کرد در جای خودشان بدوند.
اما احتمالا از همه این ها مهم تر مردی بود که کنار کیپچوگه در تمام طول جهت رکاب می زد. این مرد تروو، مربی کیپچوگه بود.
تروو از هلند فراخوانده شد. او پیش از ملحق شدن به شرکت ورزشی گلوبال اسپرتز کامیونیکیشن در یک شرکت بیمه کار می کرد و مربی یک تیم اسکیت روی یخ بود. او از همان ابتدای کار با کیپچوگه در سال 2003 به طور کامل مورد اعتماد این دونده بود.
این دو نفر در روز مسابقه باهم صبحانه خوردند: الیود بلغور جودوسر با موز و عسل خورد. این غذای او در روز های مسابقه است، تنها زمانی که این غذا را می خورد. و در طول ماراتن هم شانه به شانه هم حرکت می کردند. تروو کنار کیپچوگه رکاب می زد؛ کاری که وقتی برآیندی بهتری از میزان سختی اش داریم که بدانیم، بقیه اعضای لژیون دونده ها هم در اطرافش بودند.
او می گوید: دویدن برای کنیایی ها همان معنایی را دارد که دوچرخه سواری برای هلندی ها. من که مسئله ای نداشتم.
هنگام دیدن تصاویر مسابقه، وقتی که مرد هلندی بطری آب را به کیپچوگه می دهد، به نظر می رسد که با لپ تاپی که روی دسته دوچرخه اش نصب شده، پیشنهاد هایی با استفاده از فناوری های پیشرفته دریافت می نماید.
در واقع روش تروو بیشتر قدیمی است تا مدرن. او با خنده می گوید: خیلی ها از من پرسیدند با لپ تاپی که روی دسته دوچرخه ام بود چه کاری می کردم. اما راستش را بخواهید یک پایه بود که من کاغذهایم را که زمان های جداگانه دویدن الیود در آن نوشته شده بود را رویش گذاشته بودم.
ما یک تیم فوق العاده از دانشمندان داشتیم. ولی من کماکان روش های قدیمی را ترجیح می دهم و صد در صد معتقد به تماس انسانی هستم. طبیعی است که الیود از روی ماشینی که آن جا بود می توانست ریتم دویدنش را ببیند، اما من می خواستم در برخی موارد به او اطمینان خاطر بدهم.
یکی دیگر از این تماس های انسانی حضور جمعیت در هنگام مسابقه بود. به ندرت پیش می آید که کیپچوگه از چیزی شکایت کند، اما نبودن جمعیت در پیست مونزا و هنگام پروژه برکینگ 2 برای او مایوس نماینده بود. این مشکل در وین وجود نداشت و تروو می گوید این عاملی بود که موجب شد دونده کنیایی تاریخ سازی کند.
او گفت: آسفالت جدید (روی میدان) خیلی خوب بود و تغییر زیادی به وجود آورد، ولی جمعیت (دست کم 120 هزار نفر در طول جهت حضور داشتند) انرژی زیادی ایجاد کرد که قابل اندازه گیری نبود.
الیود این انرژی را در روز مسابقه و روز های منتهی به آن حس می کرد. او ساعت 7 صبح هر روز که برای دویدن در وین بیرون می رفت، افرادی را می دید که در انتظار امضا دریافت از او بودند و از کشور هایی مانند اکوادور، کلمبیا و سایر نقاط دنیا آمده بودند. یک نفر به او گفت، من واقعا امیدوارم که مسابقه شنبه انجام گردد، چون پولی برای بیشتر ماندن ندارم. این تقابل ها است که تفاوت ایجاد می نماید.
در نایروبی، پایتخت کنیا عده زیادی دستاورد کیپچوگه در اتریش را جشن دریافتد.
اما تماس انسانی همواره هم این قدر زیبا نیست و این موضوعی بود که موجب نگرانی تیم 1:59 شده بود.
تروو می گوید: در فرهنگ کنیایی مردم دائم باهم دست می دهند. اگر ما یک ساعت قبل همدیگر را دیدار نموده باشیم باز باید باهم دست بدهیم. طبیعی است که این عاملی مثبت در روابط اجتماعی بین تیم دونده ها بود، اما تصور کنید شما باید با افرادی دست بدهید که قبلش چشم ها، گوش ها یا دهانشان را لمس نموده اند.
برای حل کردن این مشکل ما راهی پیدا کردیم: مایع های ضدعفونی نماینده دست. اعضای تیم ابتدا خیلی در خصوص استفاده از آن ها مطمئن نبودند و در خصوصش جوک می گفتند، اما خیلی زود همه شروع به استفاده از آن کردند.
توجه به چنین جزئیاتی، چیزی بود که تیم می خواست مورد توجه کیپچوگه هم قرار بگیرد. او بیشتر هفته منتهی به مسابقه را در اتاقش در حالی گذراند که کتابی در زمینه یاری به خود با نام اول، اولین چیزها را می خواند: این کتاب در خصوص تشخیص درست اولویت ها است.
اولویت اول کیپچوگه در وین، دویدن زیر دو ساعت بود و او این کار را انجام داد، هرچند که به دلیل عوامل یاریی مختلف از تغییر شیب میدان گرفته تا گروه دوندگان این رکورد به طور رسمی به عنوان رکورد دنیا ثبت نشد. اما همان طور که برایلسفورد تاکید می نماید، این یک پیروزی بود، اشتباه نکنید.
او می گوید: رفتن در چنین فضایی مانند حضور در فینال المپیک است. من به این دلیل تلاش کردم و در پروژه غرق شدم که وقتی به شما می گویند که مبتلا به سرطان شده اید، نمی دانید بعدا چه اتفاقی می افتد. این دیدگاه شما را تغییر می دهد و شما احساس می کنید برای چنین روزی باید کمی بیشتر زندگی کنید. .
اما اگر به ذهنتان رسیده که این سقف انتظارات کیپچوگه است، اشتباه می کنید.
رکورد شخصی او بدون شک از این بهتر است. او مسافت 42 کیلومتری و 195 متری را پیش چشمان زن و فرزندانش در یک ساعت و 59 دقیقه و 40 ثانیه هم دویده است.
فرزندان کیپچوگه سیزده، هشت و شش ساله هستند. 12 قهرمانی اصلی او در مسابقات مارتن و فهرست بلند بالای افتخاراتش از جمله مدال طلای المپیک در دوران مدرسه آن ها به دست آمد. او می گوید: دوست داشتم آن ها بخشی از تاریخ را می دیدند.
حالا و پس از این تاریخ سازی سوال های دیگری به ذهن می رسد: در فکر این قهرمان چه می گذرد؟ او می تواند جلوتر هم برود؟ او می تواند رکورد زیر دو ساعت را در یک ماراتن عادی هم تکرار کند؟
قهرمان کنیایی دو هفته پس از مسابقه گفت: من خیلی هوادار جشن دریافت نیستم. در وهله اول روی ریکاوری بدنم تمرکز نموده ام. راستش را بخواهید خیلی خسته نشدم.
منبع: bbc
منبع: برترین ها